بدون عنوان
ولنتاین
هنوز هم از بین کارهای دنیا دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد. ...
نویسنده :
مامان زیبا
14:45
بازی
دیشب یاسین جون مهمون ما بود .تو اتاقت داخل رورؤک نشسته بودی و تلاش می کردی اسباب بازی هایی رو که یاسین جون بهت نشون میداد بگیری و از بازی کردن با یاسین جون کلی ذوق میکردی و می خندیدی البته شما همیشه نی نی ها رو دوست داری و از دیدنشون خوشحال میشی .انقدر خوشت اومده بود که حتی دلت نمی خواست بعد از رفتن یاسین جون از رورؤک بیرون بیای و پس از مدت طولانی از نشستن در رورؤک هیچ اعتراضی نمی کردی. &n...
آب بازی
پسر گلم پارساجون،شکرخدا هر روز داری بزرگ تر میشی و الگوی رفتاریت هم داره عوض میشه. مثلا از همون روزای اول ،حموم کردن رو خیلی دوست داشتی اونقدر که اصلا گریه نمی کردی حتی زمانی که موهات رو می شستیم آروم آروم بودی .ولی حالا که بزرگتر شدی یعنی پس از ٦ماهگیت اگرچه هنوز حموم کردن رو دوست داری ولی موقع شستن موهات که می رسه الهی بمیرم شروع به گریه میکنی و اصلا دوست نداری موهات رو بشوریم وتا شامپو رو که تو دستم میبینی بیقراری هات شروع میشه. حالا که مشغول نوشتن ادامه مطلب هستم شما با به پایان رسیدن ٨ماهگیت ماشالا بزرگتر شدی .حالاها که میریم حموم تو...
ماست
پسرگلم ببین انقدر ماست دوست داری که همه صورتت رو پر کردی . ...
فروشگاه
پسرک قشنگم چند روزیه که پاهای کوچولو و لپ لپی هات دچار اگزما شدند بابا گفت که جای نگرانی نیست ولی برای اطمینان دیروز عصر با هم به دکتر رفتیم تا خیالمون راحت راحت شه. از اونجا شمارو برای اولین بار به فروشگاه بردیم نگران بودم نکنه اونجا رو دوست نداشته باشی ولی بابا شما رو داخل سبد گذاشت وشما با علاقه و هیجان زیا...
آقای همیشه
قربون پسرگلم بشم که از اولش آقا بود و همیشه آقا هست و البته این فقط لطف خداست.از همون روزای اول شب که میشد مثل ادم بزرگ ها می خوابیدی تا صبح فقط واسه خوردن شیر بیدار میشدی کوچولوتر که بودی وقت خوابت که می شد دست هات رو قنداق می کردم البته نه محکم این کار رو واسه راحت خوابیدن خودت می کردم چون تو خواب زیاد از خواب می پریدی قبل از خواب خوب شیر می خوردی وسیر می شدی و عادت نداشتی هنگام خوابیدن شیر بخوری و با شیر بخوابی.حالا که دستات رو بستیم پستونک رو می دادیم وشما رو می گذاشتیم رو تخت و خودت می خوابیدی به همین راحتی. البته از روزی که شما رو ختنه کردیم یعنی از ١ ماهگی شما خیلی به گه...
مژده مهر در مهر
١٧ مهرماه 1390: یک روز قشنگ پاییزی که فهمیدیم میهمان عزیز در راه داریم.پس خانه دلمان را آب پاشی و چراغانی کردیم تا برای ورود میهمان کوچکمان آماده باشد.  ...
اول دنده عقب
پسر گلم پارساجون با ورود به ماه هشتم هر روز که میگذره مهارت بیشتری در حرکت کردن پیدا می کنی طوری که این روزا مدام غلت می زنی و درحالت سینه خیز کاملا به دستات تکیه می کنی و برای چهار دست وپا رفتن تلاش زیادی می کنی و حاصل این تلاش چرخیدن و حرکت به سمت عقبه و در مدت زمان کوتاهی یک فاصله چندمتری رو به سمت عقب با ذوق و خوشحالی تمام طی می کنی و از وقتی هم که قصه حسنی رو نگاه می کنی یاد گرفتی درحالت سینه خیز خودت رو...